وقتی سازمان در آستانه بحران است، استراتژی تغییر جهت با کوچک‌سازی و تثبیت، مسیر بازگشت به پایداری را هموار می‌کند. مانند فورد که با تمرکز بر مدل‌های پرفروش در دهه 2000، از افت سودآوری عبور کرد و به رقابت بازگشت.

فتار سازمانی پیچیده‌تر از آن است که به آن سطحی نگاه کنیم. برای پیشبرد اهداف سازمان باید درک عمیقی از رفتار فردی، گروهی و سازمانی داشته باشیم. وقتی صحبت از بهبود رفتار سازمانی می‌شود، کدام سطح برای شما اولویت دارد؟

تیم کانِر در کتاب خود به نام «91 خطای فروشندگان» می‌نویسد: فروشندگان حرفه‌ای مهارت خوبی در ایجاد حس اضطرار در مشتری بالقوه دارند و او را تشویق می‌کنند تا فرایند خرید را با سرعت بیشتری تکمیل کن

یک مثال دیگه از گوریلا مارکتینگ را میتوانید در ادامه بخوانید... “آدیداس در یک حرکت خلاقانه، کفش‌های ورزشی خود را بدون تبلیغات رسمی در خیابان‌های شلوغ شهر رها کرد. مردم به‌طور طبیعی شروع به اشتراک‌گذاری تصاویر آن‌ها در شبکه‌های اجتماعی کردند. این اقدام ساده اما تاثیرگذار، توجه زیادی جلب کرد و برند آدیداس را با کمترین هزینه، به یک موضوع داغ در آن زمان تبدیل کرد.”

امروزه برای مدیران ، مسئولیت اجتماعی دیگر یک انتخاب نیست، بلکه ضرورتی است که آینده سازمان‌ها را شکل می‌دهد. از تصمیم‌گیری‌های کوچک تا استراتژی‌های کلان، هر اقدام ما اثری فراتر از سطوح سازمانی میتواند داشته باشد. حال زمان آن است که با انجام مسئولیت اجتماعی نقش خود را در جامعه و ذهن مشتریان بازتعریف کنیم.

تحلیل احساسات و داده‌های شبکه‌های اجتماعی به برندها این امکان را می‌دهد تا نگرش‌های مصرف‌کنندگان را به‌طور دقیق‌تری درک کنند و استراتژی‌های موثری طراحی کنند.

فروش موفق از درک نیازهای واقعی مشتری شروع می‌شود، نه معرفی محصول. اگر بتوانید ارزشی متناسب با خواسته واقعی افراد ارائه دهید، دیگر چیزی به نام نه وجود نخواهد داشت. و در نهایت رهبران فروش موفق، تنها ناظران بازار نیستند؛ آن‌ها هستند که با تصمیم‌های هوشمندانه، بازار را شکل می‌دهند و آینده را می‌سازند.

نایک به‌جای اینکه به شما بگوید که چگونه محصولاتش عملکرد برتر و نوآوری بیشتری را به شما ارائه می‌دهند، این امکان را به ورزشکاران می‌داد تا خودشان با جملات بسیار عاطفی، تجربه استفاده از این کفش‌ها را بدون آنکه نامی از نایک برده شود، با طرفدارانشان در میان بگذارند.