زمانی روسای دو شرکت در یک صنعت با هم رقابت می‌کردند. این دو رئیس تصمیم گرفتند که به دامن طبیعت بروند، در آنجا چادر بزنند و درباره ادغام احتمالی دو شرکت به بحث بپردازند. این دو نفر در نقطه‌ای دور دست در دل جنگل‌های انبوه چادر زدند. ناگهان متوجه شدند که یک خرس قهوه‌ای رنگ در برابر آن‌ها روی دو پای عقب خود ایستاده و خرناس می‌کشد. اولین رئیس به سرعت یک جفت کفش ورزشی را از کیف دستی خود بیرون آورد. دومین رئیس گفت: جناب! شما نمی‌توانید از این خرس تندتر بدوید. رئیس اول پاسخ داد: شاید من نتوانم از این خرس تندتر بدونم ولی تردیدی ندارم که می‌توانم تند تر از شما بدوم. این داستان تصویری از مفهوم مدیریت استراتژیک ارائه می‌کند.

بی‌تردید از آنجا که حیات انسان و جامعه وابسته به کارکردهای مغزی اوست، شناخت ما از مغز و ذهن و مدل ذهنی می‌تواند تأثیر بسزایی بر همه ابعاد حیات انسان داشته باشد. در این میان هوش مصنوعی و ساخت رایانه‌هایی که بتواند وظایف انسان را انجام دهند، پزشکی و جبران آسیب‌های مغزی و شناختی، آموزش و پرورش، سلامت روانی و اجتماعی، سیاست و افکار عمومی، امنیت و دفاع، اقتصاد و بهزیستی، مهندسی و رابطه انسان و فناوری از اهمیت بیشتری برخوردارند. همه این حوزه‌ها با علوم شناختی رابطه‌ای تنگاتنگ دارند و به همین دلیل رشته‌هایی مثل هوش مصنوعی، آموزش و پرورش شناختی، روان درمانی شناختی، شناخت اجتماعی و روان شناسی سیاسی، روان‌شناسی تحلیل اطلاعات و رسانه‌های گروهی، علوم دفاعی شناختی، اقتصاد شناختی، مهندسی شناختی و غیره پدید آمده اند تا با استفاده از یافته‌های علوم شناختی درباره مغز و ذهن و مدل ذهنی هر انسان، زمینه استفاده بهینه از این ودیعه الهی را فراهم ساخته، کاستی‌های آنرا جبران و از بروز خطاهای ذهنی انسان جلوگیری نمایند.

شخصیت فروشنده و کاراکتر وی همواره می‌تواند روی میزان فروش تاثیرگذار باشد. ویژگی‌های تکنیکی‌ای وجود دارد که به بهتر شدن وضعیت فروش و تکمیل شخصیت کاری یک کارشناس فروش کمک شایانی خواهند کرد.

این الگوی پنج نیروی رقابت صنعتی پرتر درباره تجزیه و تحلیل وضعیت رقابتی است و بسیاری از سازمان‌ها برای تدوین استراتژی‌ها از این الگو استفاده می‌کنند. در نمودار زیر الگوی مبتنی بر پنج نیروی پورتر ارائه شده است.

سیستم‌‌های زنجیروار، سیستمی ‌که عملکرد آن به ضعیف‌ترین واحد و حلقه‌اش محدود شده باشد، دارای منطق زنجیره وار است. زمانی که حلقه ضعیفی وجود داشته باشد، نمی‌توان کل زنجیره را با قوی کردن سایر حلقه‌‌ها تقویت کرد.

شرکت‌ها به سه روش عمده استراتژی‌های خود را متنوع می‌کنند. شیوه این مدیریت استراتژیک به چند گونه تنوع همگون، تنوع ناهمگون و تنوع افقی می‌باشد. به طور کلی استراتژی‌های مبتنی بر تنوع بخشیدن به فعالیت‌ها روز به روز شهرت خود را از دست می‌دهند. مدیران در می‌یابند که نمی‌توان به راحتی فعالیت‌ها و واحد‌های گوناگون تجاری را اداره کرد. در دو دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ روند متنوع ساختن فعالیت‌ها بر این اساس قرار گرفته بود که نباید خود را در یک صنعت منحصر به فرد محدود کرد یا خود را به یک صنعت منحصر به فرد وابسته نمود. ولی در دهه ۱۹۸۰ شاهد شیوه‌ای از اندیشه بودیم که روندی معکوس داشت. در زمان کنونی پدیده و تنوع بخشیدن به فعالیت‌ها سیر قهقرایی می‌پیماید. مایکل پورتر از دانشکده بازرگانی هاروارد چنین می‌گوید: مدیریت دریافت که نمی‌توان حیوان وحشی را رام کرد. از این رو بسیاری از شرکت‌ها درصد فروش یا تعطیل کردن واحدها یا بخش‌هایی برآمدند که سودآوری لازم را ندارند و می‌کوشند بر رشته تخصصی خود تاکید بیشتری نمایند.

اولین سوالی که در ادبیات مدیریت استراتژیک بیان می‌شود، چیستی استراتژی است. این مفهوم که ساده و شناخته شده به نظر می‌رسد در عین حال می‌تواند بسیار مبهم باشد. این که استراتژی چه دغدغه‌هایی دارد؟ به چه نیازهایی پاسخ می‌دهد؟ تعریف دقیق آن چیست؟

یک مدرسه کسب و کار، موسسه‌ای در سطح دانشگاه است که به دانش‌پژوهان خود، مدرکی مربوط به مدیریت کسب و کار به تطابق شرایطی خاص اعطا می‌نماید. به عبارت دقیق‌تر مدارس کسب و کار، مراکز آموزش عالی هستند که تمرکز دوره‌ها و مباحث تدریسی‌شان بر مطالب تخصصی مربوط به کسب و کار و مدیریت است. حیطه دروس مورد بحث می‌تواند کارآفرینی، استراتژی، مدیریت منابع انسانی، رهبری و مدیریت، فنون مذاکره، تجارت بین‌المللی و غیره باشد.