قدرت و ساختار سازمانی

قدرت یکی از عوامل تعیین ساختار سازمانی است. سازمان‌ها و افراد الزاما به شکل عقلایی در پی رسیدن به هدف مشترک نیستند بلکه هدف‌های متفاوتی دارند و همین باعث تعارض‌هایی در سازمان می‌شود.

از شاخص‌های دیگر مکتب قدرت منافع ناهمسو هست. بر خلاف نظریه‌پردازان کلاسیک که بر این باور بودند که منافع همه افراد سازمانی همسو می‌باشد، غالب اوقات بدین گونه نیست. به این صورت که تصمیمی که اتخاذ می‌شود یا از جنبه‌ای بیشتر به نفع فرد است و یا به نفع سازمان. سوال اینجاست که اگر فرد آزادی عمل و تصمیم‌گیری بدون نظارت داشته باشد منافع خود را مدنظر قرار می‌دهند یا منافع سازمان را؟ با درصد بسیار بالایی افراد و مدیران منافع خود را لحاظ می‌کنند و این طبیعی هم هست.

مثال نقضی به ذهن ممکن است برسد که در شرایطی شخص منافع سازمان را همواره در اولویت قرار می‌دهد. ممکن است فرهنگ سازمانی ژاپنی‌ها در مدیریت کسب و کار به ذهن ما بیاید. نکته آن است که در آنجا چون تعلق سازمانی و یا مالکیت معنوی برای افراد ایجاد شده است، عملا آن‌ها سازمان را بخشی از هویت و وجود خود و شاید حتی تحت مالکیت خود می‌دانند. لذا اینجا نیز نمی‌توان گفت که آن «من» نادیده گرفته شده است.

مبحثی از کلاس آنلاین دکتر رحیم فرضی پور

هم‌رسانی
  • اشتراک گذاری در Facebbok
  • اشتراک گذاری در Twitter
  • اشتراک گذاری در Telegram
پیشنهاد می‌کنیم بخوانید
دیدگاه ها