رئیس بد کیست ؟

 


در واقع، یک رئیس بد باعث ایجاد تشویش و استرس شده که دردرازمدت باعث میشود ،نیروی انسانی خود را پشت دیتا و آمار و ارقام مخفی کند.
حال پرسش این است که به چه رئیسی می توان عنوان «رئیس بد» را داد و خصوصیات مشترک میان روسای بد و نامطلوب کدام است؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت که روسای بد براساس خصوصیات آشکاری که دارند به
چهار دسته اصلی تقسیم می شوند که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد.

رئیس هایی که مدعی هستند که دانای کل هستند:

این گروه از روسا ادعا دارند که فقط آنها پاسخ پرسش ها را می دانند و فقط آنها توانایی برای مدیریت و کنترل جلسات کاری را دارند و از همه وخیم تر اینکه روسای بد اعتقاد دارند که تمام اعتبار به دست آمده از اجرای موفق کارها باید به حساب آنها نوشته شود.
روسای بد خود را به عنوان دانای کل و ستون فقرات سازمان می پندارند و این اندیشه را به وسیله بخش روابط عمومی سازمان و رسانه های اجتماعی انتقال میدهند .

نیروهای انسانی که برای اینگونه روسا کار می کنند:

بایستی در حد پرستش از آنها پیروی کرده و کارکنانی که به شکل مستقیم به این گونه مدیران درسازمان گزارش می دهند، فردیت ،هویت و شخصیت خود را از دست می دهند و در عمل، فرمان بردارمحض اوامر و فرمایشات روسای بد هستند .
درچنین شرایطی نیروی انسانی نمی تواند از مهارت ها و تجربیات خود برای حل مسائل استفاده کند و از فرصت های پیش آمده برای پیشرفت شخصی خود موازی با حل مسائل کاری ، سرمایه گذاری کنند .

رئیس های علاقه مند به ریزه کاری و پرداختن به جزئیات:

این گروه از روسا دارای علم خوبی برای انجام کارها در سازمان هستند اما متاسفانه خود را بیش از اندازه درگیر جزئیات کارها می کنند.
آنها میخواهند تمام جزئیات مربوط به انجام کار را به نیروی انسانی دیکته و تلقین کنند و پس از آن نیز علاقه مند هستن که تمام کارها را به همراه کوچک ترین جزئیات آن بررسی کنند.
آنها نمیتوانند به ‌اندازه‌ی لازم به منابع انسانی خود در سازمان آزادی و استقلال عمل دهند .
آنها بسیار زیاد احساس ناامنی و بی ثباتی می کنند ، به همین علت هم بیش از حد بر دیتا، آمار و ارقام و اطلاعات کامپیوتری تمرکز و توجه دارند. می توانند کارکنان را دور کرده و منجر به گردش مالی زیاد شوند که بر سازمان تأثیر منفی می گذارد .
آنها به دنبال نیروهایی هستند که چشم و گوش بسته و بی چون و چرا از رویکردهای سیستماتیک و نظام مند اطاعت کنند .

رئیس های علاقه مند به ریزه کاری و پرداختن به جزئیات:

نیروهای انسانی که برای اینگونه روسا کار می کنند :

و به آنها گزارش می دهند نیز در طول زمان گرفتار تفکر دیتامحور شده ، اگرهم دچار این تفکر نشوند و بخواهند با طرح ایده های خلاقانه ، جسورانه و دارای ریسک این شالوده را برهم بزنند با سانسور ،سرکوب ، توبیخ و اخراج رودرروخواهند شد.

رئیس های جنجالی وپرهیاهو:

این گروه از روسا افرادی هستند که اهل هیاهو و جلب توجه افراد دیگر به سمت خود و به شدت پیش بینی ناپذیر هستند.
یکی از آخرین رئیسان من معتقد بود که بین میزان صدای بلند او و افزایش درآمد کسب وکار رابطه مستقیم وجود دارد.
حالا که دیگر به او گزارش نمی دهم ، می توانم به این بخندم.
متأسفانه این ویژگی در محیط کار وجود دارد.
چندی پیش من یک پست درلینکدین دیدم که می پرسید
آیا فریاد زدن در محل کار، قابل قبول است یا خیر ؟
به طرز شگفت انگیزی ، بیش از 40 درصد از تقریباً 10 هزار نظر از جیغ به عنوان یک رفتار مدیریتی قابل قبول درسازمان دفاع کردند !
همچنین اینگونه افراد تلاش میکنند تا خبرهای بد را مخفی کرده و در مقابل خبرهای خوب را در بوق و کرنا کرده وبزرگنمایی کنند و آنها را به نام خود ثبت کنند.
در واقع، شخصیت نمایشی اینگونه روسا بسیار پرتوان است و هر آنچه انجام می دهند، حتی اگر مفید وسودمند و الهام بخش باشد، با انگیزه خودنمایی و جلب توجه تمامی ارکان سازمان انجام می شود.

نیروهای انسانی که برای اینگونه روسا کار می کنند :

بعد از مدتی به شدت آشفته ،کم توان و خسته می شوند.
چون ناگزیر هستند که همواره از این روسا تعریف و تمجید کنند و اصلا اجازه تعریف داستان ها و ایده های خود را ندارند . تنها داستانی که در سازمان تحت هدایت این نوع روسا اجازه بیان شدن دارد، داستانی است که همین روسا تعریف می کنند و ناگفته پیداست درشرایط این چنینی ، هیچ فرصتی برای عرض اندام نیروی انسانی و مطرح کردن ایده ها و تجربیات آنها وجود نخواهد داشت، چراکه داستان رئیس برهمه چیزوهمه کس برتری و تسلط دارد .

بیشتر بخوانید: مصاحبه جذاب با دکتر سعید شهبازمرادی (مدیرگروه مدیریت منابع انسانی )

رئیس های ریاکار و دو چهره :

برخلاف گروه های قبلی روسای بد که خصوصیات مدیریتی خود را کاملا برای همه آشکار می کردند، روسای ریاکار و دوچهره به هیچ عنوان چنین کاری را نمی کنند و به همین علت به سختی قابل شناسایی هستند.
این گروه ازروسا سعی درخوب و زیبا صحبت کردن ورفتارمناسب با نیروهای انسانی خود دارند.
این دسته از روسای بد،از خودکنترلی و تسلط خوبی بر رفتار خود برخوردار هستند.
با همه این ها، آنها پشت درهای بسته، هویت ،شخصیت و افکار متفاوتی دارند .
به طوری که از موفقیت و دستاوردهای کارکنان به نفع خود سوءاستفاده می‌کنند. آنها نیروی انسانی خود را فدا می‌کنند تا کارهای خود را توجیه کنند و از انجام این کار هراسی ندارند .
روسای بد از فعالیت‌های مثبت و مفید کارمندان خود تقدیر نمی‌کنند و به این دستاوردها آن طور که باید توجه نمی‌کنند وبرای سخت کوشی کارکنان اعتباری قائل نمیشوند .
به همین ترتیب هرگاه که در سازمان مشکلی پیش بیاید ، بی‌درنگ کارکنان را مقصر می‌دانند.
از نیروی انسانی خود بدگویی می کنند و از هر فرصتی برای زیر پا گذاشتن وله کردن کارکنان استفاده میکنند و کارکنان را تبدیل به نردبانی برای ترفیع خود در سازمان میکنند .

نیروهای انسانی که برای اینگونه روسا کار می کنند:

بسیار از آنها می ترسند و حساب می برند،
زیرا می دانند در صورت قرار گرفتن در مقابل اینگونه مدیران ظاهرفریب و نیرنگ بازی به قطع یقین، محکوم خواهند شد.
این کارکنان همواره هوشیار هستند تا از طریق طرح ایده های خلاقانه و نوآورانه، خود را بیش از حد برجسته نکنند چرا که دیر یا زود، هدف حمله و تخریب فجیع رئیس خود قرار خواهند گرفت.
این نگرش در سازمان می تواند اشتیاق و خلاقیت کارکنان را به طور کامل از بین ببرد ، زیرا به احتمال خیلی زیاد نیروی انسانی درچنین شرایطی تصمیم میگیرد که راه حل جدیدی برای مشکلات ارائه ندهد ، با این فرض که رئیس بد آنها را میدزدد و در نهایت هدف حمله ازسمت رئیس خود قرارخواهد گرفت.

همه این چهار نوع روسا به خوبی می دانند تازمانی که آمار و ارقام قابل قبول و خوبی از عملکرد خود نشان دهند و اهداف تعیین شده سازمان را محقق سازند ، خواهند توانست در سازمان خود به عنوان رئیس به کارشان ادامه دهند، مخصوصا اگر فرهنگ دیتامحور و نتیجه خواه در سازمان مسلط و غالب باشد.

علاوه براین، نیروهای انسانی که برای این چهار نوع رئیس کار می کنند:

دچار احساس آشفتگی و اضطراب همیشگی بوده و خود را مطیع محض روسای خود می پندارند .
چراکه در غیر این صورت با احتمال اخراج از کار یا تقابل و مواجهه با رئیس بد روبه رو خواهند شد.
این نیروهای انسانی اغلب دغدغه بقا و دوام ، در سازمان و کنار آمدن و مدارا با رئیس بد خود را دارند و در نتیجه در طی زمان از خلاقیت و نوآوری های فردی و تیمی جا مانده و به تدریج به ماشین هایی تبدیل می شوند ،که کارایی اساسی آنها عکس العمل نشان دادن به کنش ها و اوامر رئیس است و بس .
اگر چه این کارکنان توانایی این را دارند که وظایف سپرده شده خود را با کیفیت خوبی انجام دهند.
اما تمام این انجام وظیفه ها به مقصود کمک به رئیس در کسب و تحقق یکسری آمار و ارقام است،
آن هم بدون ذره ای نوآوری و خلاقیت که در جهان پر رقابت و متحول امروز، از نان شب برای کسب و کارها حیاتی تر است .
یکی از مشخصه های وجود رئیس بد در یک سازمان این است که نیروی انسانی اغلب اوقات در رابطه با رئیس خود و چگونگی محقق شدن خواسته های او صحبت می کنند، درصورتیکه نیروی انسانی باید به بازار و مشتریان توجه داشته و مهم ترین دغدغه آنها برآورده کردن خواسته ها و نیازهای مشتریان و عوامل بازار باشد.
در دنیای امروز، مشتریان و مصرف کنندگان انتظار دارند، نیروهای انسانی یک سازمان یا کسب و کار، به آنها گوش دهند و منافع و خواسته های آنها را دنبال کنند، نه خواسته های رئیس خود ..
در هر سازمانی علاوه بر رئیس داخلی که همان مدیر مجموعه است، روسای خارجی زیادی وجود دارند که مشتریان و مصرف کنندگان محصولات و خدمات سازمان هستند و ایجاد تعادل بین خواسته ها و انتظارات آنها امری واجب و حیاتی به شمار می آید .

 

هم‌رسانی
  • اشتراک گذاری در Facebbok
  • اشتراک گذاری در Twitter
  • اشتراک گذاری در Telegram
پیشنهاد می‌کنیم بخوانید
دیدگاه ها