چرا گاهی یک سازمان با نیروی کار کم میتوانند حجم کار بسیاری را انجام دهد؟ چگونه سازمان به این بازده و اثربخشی رسیده است؟
به جز تعداد نیرو چه چیز دیگری میتواند موثر باشد؟
یکی از جوابهای این پرسش، نوع سازماندهی است. این که چطوری تیم سازی صورت گرفته، چه نوع استراتژی سازماندهی برای کسب و کار اتخاذ شده است؟
در همین ایران شرکتهایی وجود دارند که با تعداد بسیار کم کارکنان، بازده برابری با شرکتهای بزرگ دولتی و کمپانیهای عظیم دارند.
نوع سازماندهی به قدری تاثیرگذار است که حتی بعضی از شرکتها در زمان بحران اقتصادی و رکود با سازماندهی درست به رشد میرسند. در واقع همان شرایط بحرانی برای آنها فرصت ایجاد میکند تا به نسبت به رقبا گامهای بزرگی بردارند. این مطلب بسیار مهم است که در زمان رکود الزاماً نباید یک سازمان به سمت کوچک شدن برود بلکه باید با جسارت بتوانند شرایط موجود را مدیریت کند. پس سازماندهی درست در شرایط بحرانی و پرریسک در کنار جسور بودن خود مدیرعامل و مدل ذهنی او، بسیار حائز اهمیت است.
حال سوال اصلی اینجاست که با وجود این توضیحات، چه نوع سازماندهی خوب است و آیا اصلا ما چیزی به نام سازماندهی خوب و مناسب داریم؟ پاسخ اینگونه است که ما ساختار خوب نداریم بلکه ساختار مناسب و نامناسب در شرایط گوناگون داریم. در واقع ساختاری که متناسب با کسب و کار شماست شاید برای یک کسب و کار دیگر مناسب نباشد. در همین حوزه است که مشکلات فراوانی به چشم میخورد. به عنوان مثال شخصی با نوعی سازماندهی در یک شرکت به نتیجه مطلوب میرسد و عملاً عین همان را در جای دیگر پیاده میکند که خیلی از اوقات به نتیجه نخواهد رسید.
پس هر نوع سازماندهی و سازمان باید به تناسب شرایط آن کسب و کار، استراتژیها، محیط و دیگر عوامل، ساختار مناسب باید اتخاذ و یا طراحی شود.
بخشی از کلاس دکتر رحیم فرضی پور