در این مطلب به مصاحبه با دکتر سعید شهبازمرادی، مدیر دپارتمان منابع انسانی موسسه آموزش عالی آزاد بهار، میپردازیم. اگر به حوزه مدیریت، منابع انسانی و به طور کلی علوم انسانی علاقهمندید، دنبال کردن این مطلب توصیه میگردد.
اهمیت مدیریت منابع انسانی در دنیای امروز چگونه است؟
ببینید اگر من بخواهم پاسخ بدهم مثل این است که توضیح دهم اهمیت قلب و مغز برای بدن چگونه است. بهتر است به جای عبارت اهمیت از عبارت جایگاه استفاده شود و اگر ما برای هر سازمان سه رکن قائل شویم هدف، ساختار و انسان، خب رسیدن به دو رکن اول بدون رکن سوم قابل تحقق نیست. مثل اینکه شما بهترین مواد اولیه برای آشپزی دارید اما آشپز ندارید یا ماشین لوکس دارید ولی راننده نداریم در واقع انسان در سازمان نقش استفاده از یک سری منابع را دارد که با استفاده از آنها منافع ایجاد شود.
چرا برخی از سازمانها جایگاه مدیر منابع انسانی ندارند؟
ببینید این جایگاه نیست این یک شان است. یعنی خود مدیر منابع انسانی شغل نیست، بلکه شان و مفهوم است. اینکه چرا برخی از سازمانها ندارند مثل این است که بگوییم چرا برخی از سازمانها بخش بازاریابی و تبلیغات ندارند. مثل این میماند که راننده ای دارید ماشین هم دارید اما صندلی برای نشستن وی تعبیه نکردهاید. خوب ما در اینجا امکان پیشروی داریم اما به سختی. با توجه به تعریف مدیریت هر مدیری، مدیر منابع انسانی نیز هست. اما در سازمانهای پیشرو خود مدیرعامل شان مدیریت منابع انسانی را برای خود قائل است.
اما اینکه چرا برخی از شرکتها چنین شأنی را ندارند به نظر من به سه دلیل بر میگردد.
یک اینکه در دوران انحصار و بازار بیرقابت و اشباع از مصرفکننده، محصول بیوقفه فروش رفته و مشتری هم درک چندانی از محصول خوب و با کیفیت نداشته و به نوعی چرخه چرخیده است.
دوم اینکه شاید فکر میکردند چیز دیگری مهم است مثل مدیریت مالی، IT، بازاریابی که البته هیچ کدام از اینها بدون دپارتمان کارا منبع انسانی به موفقیت نخواهد رسید.
سوم هم اینکه خیلی از مدیران از قدیم تا به امروز سبقه مهندسی داشتهاند. در مهندسی و دنیای عدد و رقم خیلی بحث انسان و جمع مطرح نیست.
تعداد زیادی دلیل در کار اینها میتوان نام برد اما این سه دلیل به نظر من مهمترینها میباشند.
بیشتر بخوانید: چگونه ساماندهی و ساختار یک شرکت میتوانید باعث رشد در آن کسب و کار شود؟
دورههای MBA و DBA منابع انسانی برای فعالان این حوزه چه اهمیتی دارد؟
ببینید من دوباره کلمه اهمیت را برمیدارم و کلمه جایگاه را به جای آن قرار می دهم چون خیلی از چیزها می توانند مهم باشند ولی جایگاهی نداشته باشند. شما ممکن است خیلی از مبانی علم مدیریت و هر گرایشی از جمله مالی بازاریابی و غیره بدانید اما اینکه چگونه به آن جامه عمل بپوشانید و یا آن را تبدیل به مهارت بکنید، اهمیت دارد و اصلا تعریف درست مدیریت، علم دانستن و مهارت توانستن است. یعنی تمام آن مباحث باید به نحوی ترجمه و تبجیل شود تا بتوان از آنها استفاده کرد. در دانشگاهها معمولا تئوریها، جداول، اسامی و ... غالبا افراد را فقط مبهوت خود میکند. این دانشها باید به زبان ابزار تبدیل شوند. مثل این که امروزه در کشور ما عملا پس انداز امکان خرید وجود ندارد و باید به سمت سرمایهگذاری رفت حال اینکه از چه بستری برای سرمایهگذاری استفاده شود (اوراق بهادار، سهام و...) ابزار رسیدن به نتیجه است.
دستاوردهای دوره MBA منابع انسانی چیست؟
ببینید مدیریت منابع انسانی می خواهد از چهار رکن اساسی مدیریت برنامه ریزی سازماندهی هدایت و کنترل به یکی از آنها که هدایت است عمق بیشتری بدهد ما در دوره های mba و یا گرایش های عمومی، درسی به اسم مدیریت رفتارسازمانی داریم که در آنجا بیشتر شناخت افراد ایجاد میشود و دریا هم به اسم مدیریت منابع انسانی داریم که بکارگیری آن شناخت در جهت اهداف سازمان میباشد. حال اگر قرار باشد به این مسأله کمی عمق دهیم و به سه سوال اساسی پاسخ دهیم که چطور، چرا و چه زمان این کار را انجام بدهم؟ آنگاه در گرایش منبع انسانی به این سوالات پاسخ داده خواهد شد.
مخاطبان دوره MBA منابع انسانی چه افرادی هستند؟
معمولا پنج مخاطب از این دورههای MBA در گرایش منابع انسانی میتواند استفاده کند.
یک مدیران عاملی که در بقیه حوزهها ابزارهای مثل نرمافزارها، IT و غیره کارشان را راه انداخته است. حال برای پیادهسازی دقیق و تحقق اهداف بخشهای گوناگون، به تعمیق میپردازد. یعنی به گونهای جنبههای نرم مدیریتی (soft skills) که جنبههای سخت آن (hard skills) را در اختیار داریم، فرا میگیریم.
دوم کسانی هستند که خود بخش مدیریت منابع انسانی را در اختیار دارند اما این شان را بیشتر به طور اداری مثل استخدام و حل اختلافات دیده اند. اما شنیده است که مدیریت منابع انسانی فراتر از این حرفهاست یعنی ممکن است که در چارچوب وظایف و عمل کند اما آن اتفاق های انگیزشی و مثبت در شرکت نیافتد پس برای فراگیری آنها مخاطب این دورهها میشود.
بیشتر بخوانید: دوره مدیریت منابع انسانی به ما چه میآموزد؟
سوم تمام کسانی هستند که در حوزه رقابت مثال بازاریابی و برندینگ تمام کارها را از بیرون انجام میدهند و بعد متوجه میشوند که مثلا خود برندینگ از داخل سازمان شروع میشود. اگر باور به کالا یا محصول خود نباشد چگونه میشوند مشتری را قانع کرد؟
طیف بعدی مدیران تولید هستند که میخواهند بسیاری از افراد را در بخش صنعت، مونتاژ و غیره استفاده کند اما متوجه میشود که سازمان در جایی پرداختیهای خوبی دارد و قراردادهای خوبی هم بسته شده است اما او توانایی سرپرستی نیروها را ندارد. از جمله بحثهای رهبری، حل تعارض و استرس و حل مشکلات.
طیف آخر هم کسانی هستند که حس میکند به حوزههای روانشناختی علاقهمندند و دنبال کاری هستند که علاوه بر ارضای استعدادشان،بیزنسی هم در آن زمینه داشته باشند که البته پاسخ خوبی برای آن پیدا میکنند.
دورههای مدیریت کسب و کار MBA و DBA چه تاثیری در اکوسیستم مدیریتی کشور داشتهاند؟
بزرگترین تاثیرش آن بوده که توهم کمال را شکسته است. دو چیز همواره باعث سندروم ارشدیت و خودبرتربینی میشود. یکی سالهای تجربه و دیگری سالهای تاثیر است. این دورهها نشان داده که این دو عامل صرفا باعث موفقیت نمیشوند. شاید شما what را بدانید اما how را نمیدانید. به نوعی با چیستی مساله آشنا بودید ولی فوتهای کوزهگری را نمیدانستید. به عبارتی وقتی دو کارخانه با کار یکسان، نتیجه متفاوتی میگیرند، پس نشان از ضعف لمها و نوع کارکرد یکی دارد.
البته بسیار از همه اینها، نگاه فرد در دورهها عوض میشود و به عبارتی با یک علامت سوال وارد میشوند اما با هزارتا خارج میشوند که مثلا چرا من و سازمان من نتوانستیم. در واقع به نوعی یک علامت سوال بزرگ به علامت سوالهای کوچک تبدیل میشود که راحتتر میتوان به آنها پاسخ داد.
چه پیشنهادی به نوجوانان علاقه مند به حوزه های علوم انسانی دارید؟
بزرگترین آن این است که ممکن است در مدرسه، دانشگاه، خانواده با توجه به آموزههای درست یا غلط به شما گفته باشند که چه نمیخواهی. اما پاسخ درست است که چه میخواهی را به تو نگفتهاند. این اتفاق و پاسخ در این دورهها میافتد و من در ۱۶ سال تدریسم دیدهام که هر کلاس من حداقل برای خودم یک پاسخی بوده است. یعنی انگار من هم با آن کلاس آموختهام. در واقع علوم انسانی ابزاریست برای زندگی. خود یک رشته نیست بلکه یک فلسفه و یک توجیه برای زندگی است. به گونهای علوم انسانی در پی یافتن پاسخ پرسشهای اساسی زندگی درباره هدف زندگی، ماهیت آن و غیره است. به گونهای از خوشبختی که حاصل بخت و اقبال است و عواملی مانند خانواده و کشور به دنیا آمدن آن را تعیین میکنند به خوشوقتی برسیم که یعنی حس خوبی در انتهای ماجرا ایجاد کنیم. در علوم انسانی راحتتر به این سوالات پاسخ داده میشود.
بیشتر بخوانید: چگونه در سازمان تصمیمگیری درست را انجام دهیم؟
چرا موسسه بهار؟!
ببینید چرایی هر محصول و خدمتی سه رکن دارد. اول این ویژگی آن محصول چیست که ممکن شما سرفصلهای آن را درباره هر محصول یا خدمت ببینید. حال با توجه به این که موسسه بهار از اوایل دهه ۸۰ شروع به کار کرده است و به نوعی این سرفصلها، سفارشی سازیتر شده است. با توجه به مخاطبی که دنبال یک کاغذ و مدرک نیست و به دنبال یافتن مهارتهاست. البته خود این تجربه و قدمت باعث ایجاد تغییرات در طی این سالها در دورهها شده است که خود باعث سفارشی سازیتر شده دورهها میشود.
نکته دوم هارمونی و همگونی دانشجویانی است که در کلاسها حضور پیدا میکنند. چون رویکرد ثبتنام در این موسسه فلهای و با دید کاسبکارانه نیست، این اتفاق میافتد.
نکته سوم بحث تیم تدریس است که در طول این چند وقت به بلوغ همکاری رسیدهاند و مکمل یکدیگرند که شما نتیجه آن را شما در فارغالتحصیلان و بازاریابی دهان به دهان آنها میبینیم که رفرنسهایی که به ما میدهند از جهت مدرک نیست بلکه دانشها و مهارتهایی است که آموزش داده میشود. این سه عامل بنظرم عواملی هستند که میتوانیم بگوییم در این دو دهه به آنها رسیدهایم.
جهت آشنایی با دوره MBA منابع انسانی موسسه بهار، اینجا را کلیک کنید.