بشر همیشه از اختلافات موجود بین افراد آگاه بوده است. در بعضی از نوشتههای قدما این تفاوتهای فردی به خوبی دیده میشود. برای مثال افلاطون معتقد بود که تفویض حرفه به افراد باید بر حسب قابلیت و شایستگی آنها صورت گیرد. او در کتاب جمهوریت پیشنهاد میکند که از داوطلبان استخدام در ارتش آزمایش استعداد سربازی به عمل آید و آنها را بر اساس این آزمایش انتخاب کنند. ارسطو درباره اختلافات موجود و تفاوتهای فردی در جوامع مختلف مطالبی نوشته و به تفاوتهای نژادی، جنسی و اجتماعی اهمیت داده است.
در قرون وسطی شناسایی اختلافات فردی جای خود را به قوانین کلی فلسفی درباره رفتار بشر داد. در قرن هجدهم افرادی مانند روسوهربارت توجه مجدد به این مطلب را برانگیختند. ولی با این وجود حتی در قرن نوزدهم نیز توجه واقعی به این امر آن طور که باید مبذول نمیشد. تفاوتهای فردی برای اولین بار بر اثر یک تصادف جالب توسط علوم نجومی اندازهگیری شد. در سال 1796 ستاره شناسی به نام ماسلکین همکار خود را این دلیل که مشاهدات او روی حرکات ستارگان یک ثانیه اختلاف داشت اخراج کرد.
در سال 1816 بیس که او نیز ستاره شناس بود به این نتیجه رسید که معمولا در مشاهدات افراد اختلافاتی وجود دارد. او برای اثبات این عقیده شواهد زیادی جمع آوری کرد. این کشف علم نجوم در تحقیقاتی که بعدها در زمینه روانشناسی تجربی راجع به سرعت عکسالعمل افراد تاثیر بسزایی داشت. کاتل که در اولین لابراتور روانشناسی شاگرد ونت بود اولین تحقیق علمی درباره سرعت عکسالعمل را انجام داده است. کارهای کاتل منجر به تحقیق و اندازهگیری تفاوتهای فردی در زمینههای دیگری از جمله هوش شد.
تفاوتهای فردی در شخصیت
افراد از لحاظ ویژگیهای شخصیتی متفاوت از یکدیگر هستند و تفاوتهایی دارند. بررسی تفاوتهای افراد در زمینه ویژگیهای شخصیتی توسط روانشناسان شخصیت انجام گرفته است. افراد از لحاظ ویژگیهایی چون درونگرایی یا برونگرایی ، انعطاف پذیری و ... با یکدیگر تفاوت دارند.
بیشتر بخوانید: مدل ذهنی چیست؟ منتال مدل چیست؟
تفاوتهای فردی در هوش
افراد مختلف در سطوح مختلف هوشی متفاوت از یکدیگر هستند. بررسی تفاوت افراد از لحاظ هوشی منجر به تهیه ابزارهای مناسب برای سنجش هوش گردید. افراد را از لحاظ درجه هوشی میتوان از عقب مانده شدید تا هوش بسیار بالا و نبوغ طبقه بندی کرد. همچنین افراد میتوانند از لحاظ جنبههای مختلف هوش متفاوت باشند. برخی دارای هوش عملی بالایی هستند و برخی از لحاظ هوش کلامی بالاتر هستند.
تفاوتهای فردی از لحاظ انگیزش
افراد از لحاظ درجه انگیزش نیز متفاوت از یکدیگر هستند. برخی افراد از لحاظ سطح انگیختگی بالاتر هستند یعنی میزان انگیختگی آنها بالاتر از دیگران است و برخی افراد برعکس. همچنین از لحاظ انواع انگیزش نیز افراد میتوانند تفاوتهایی با یکدیگر داشته باشند. برخی افراد از انگیزش پیشرفت بالایی برخوردارند. برخی از انگیزش پیوند جویی بالا و برخی از لحاظ انگیزش قدرت.
تئوری تفاوتهای فردی آلفرد آدلر براساس ترتیب تولد
آلفرد آدلر که در سال 1895 میلادی به در یافت درجه دکترای پزشکی از دانشگاه وین شد و بعدها در روانپزشکی نیز تخصص گرفت و یک جهت گیری اجتماعی را در زمینه روانشناسی و روان درمانی تعقیب کرد. او به درخواست فروید به عضویت انجمن روانکاوان وین درآمد. اما به زودی آدلر به تدوین عقاید جدیدی پرداخت که با عقاید فروید و دیگر روانکاوان جامعهء وین مغایرت داشت. آدلر مکتب خود را روانشناسی فردی نامید.
ترتیب تولد
ترتیب تولد به عنوان رتبه فرد در میان خواهران یا برادرانش تعریف میشود. بدین معنی که فرد چندمین فرزند خانواده است. اغلب اعتقاد بر تاثیر عمیق و پایدار ترتیب تولد بر رشد روانی اشخاص وجود دارد. این ادعا به طور پیوسته توسط پژوهشگران به چالش کشیده میشود ولی ترتیب تولد نقش قوی در روانشناسی و فرهنگ عامه دارد.
ترتیب تولد آدلری
یکی از خدمات ماندگار آدلر این عقیده است که ترتیب تولد عامل اجتماعی تاثیر گذار مهمی در کودکی است. عاملی که سبک زندگی خود را از آن به وجود می آوریم. با این که خواهر برادرها والدین یکسانی دارند و در یک خانه زندگی میکنند ولی محیط های اجتماعی همانندی ندارند.
برای آشنایی با دوره مدلهای ذهنی موسسه بهار، اینجا را کلیک کنید.
بزرگتر یا کوچکتر بودن خواهر برادرها و قرار گرفتن در معرض نگرشهای متفاوت والدین، شرایط کودکی متفاوتی را به بار میآورند که به تعیین شخصیت کمک می کنند. آدلر دوست داشت شنوندگان سخنرانی و میهمانان شام را با حدس زدن ترتیب تولد فرد بر اساس رفتار وی متعجب سازد. او درباره ی چهار موقعیت نوشت: فرزند اول، فرزند دوم، فرزند آخر و تک فرزند.
شخصیت فرزندان اول
فرزند اول باخصوصیات رهبری، هدفمند، کمال گرا، مصمم، جدی، مسئول، هشیار و ارباب منش هستند. آنها وظیفه شناستر، جاه طلبتر و سلطهجوتر از خواهر و برادرهای کوچکتر از خود هستند، فرزندان اول در دانشگاههای هاروارد و ییل به خوبی خود را نشان می دهند، همچنان که در رشتههای مشکلتری مثل پزشکی، مهندسی و حقوقی میدرخشند. معمولا والدین از تولد فرزند اول خوشحالند و وقت و توجه زیادی را صرف این بچه تازه میکنند. معمولا فرزندان اول مورد توجه فوری و تقسیم نشده والدین خود قرار میگیرند. نکته مثبت آن است که اعتماد به نفس را به او القا میکند و نکته منفی این است که میتواند او را کمی به احساس ارباب منشی متمایل سازد.
فرزند اول که یک زمانی مزایای قدرت را چشیده اند، در طول زندگی هم چنان به فکر آن هستند. آدلر معتقد بود که آنها علاقه زیادی نیز به حفظ کردن نظم و اقتدار دارند. آن ها سازمان دهندگان خوب، آدم های با وجدان و وظیفه شناس و از لحاظ نگرش خودکامه و محافظه کار می شوند . زیگموند فروید و چرچیل را میتوان نمونهای از پسر اول توصیف کرد.
بیشتر بخوانید: مدل ذهنی کارآفرینان بزرگ چگونه است؟
شخصیت فرزندان وسط
فرزند وسطی با خصوصیات واقعگرا، انعطافپذیر، اهل رقابت، با سیاست، اجتماعی، مستقل؛ ممکن است خود را درجه دوم یا نادیده گرفته شده احساس کند.
فرزندان وسطی، افرادی خانواده دوست هستند که دیگران از بودن با آنها لذت میبرند. مهمترین نیاز آنها آرام نگاه داشتن اقیانوس پرتلاطم زندگی است و شعار آنها "آرامش به هر قیمتی" است. اینها افرادی بسیار آرام و بی سر و صدا، شیرین و دوست داشتنی هستند و شنوندگان خوبی به شمار میروند. مهارت زیادی در حل مشکلات دارند چون همیشه هر دو جنبه یک مشکل را بررسی میکنند و دوست دارند همه را خوشحال کنند. همین مسئله باعث میشود که مشاوران و میانجیگران خوبی باشند.
آنها نسبت به فرزندان اول خانواده، احساس سلطهگری کمتری دارند، اما دوست دارند همه آنها را ستایش کرده و دوست بدارند، یا حداقل با آنها احساس شادی و خوشبختی کنند. از آنجا که سعی در راضی نگاه داشتن همه دارند، ممکن است به افرادی وابسته تبدیل شوند. این دسته از افراد بیشتر به همسالان خود میپیوندند و به راحتی میتوانند از خانواده جدا شوند. در نتیجه آنها میآموزند که چگونه با منابع حمایتی دیگر ارتباط برقرار کنند. بنابراین به داشتن مهارتهای مردمی بسیار عالی گرایش دارند. فرزندان وسط اغلب نقش میانجی و مصلح را بر عهده میگیرند. فرزند وسط مشهور مانند بیل گیتس.
شخصیت فرزندان آخر
فرزندان آخر بیش از همه میتوانند خلاق و جذاب باشند. از آن جا که آنها اغلب به عنوان سلطهپذیر شناخته میشوند، به مبارزه در جنبشهای برابری طلبانه گرایش دارند. آنها در روزنامه نگاری، تبلیغات، فروش و هنرها موفق هستند، بچه های آخر اولین پشتیبانان اصلاحات پروتستان و نهضت روشنگری بودند.
شخصیت تک فرزندان
این افراد همانها هستند که دنیا را متحول میکنند. افرادی تکلیف گرا، مرتب و منظم، با وجدان و وظیفه شناس و بسیار قابل اطمینان میباشند. آنها عاشق واقعیت، افکار و اندیشه ها، و جزئیات هستند و از قبول مسئولیتهای مختلف واهمهای ندارند.
از نظر مدل ذهنی، تک فرزندها خصوصیاتی شبیه فرزندان اول دارند و مداوماً زیر بار انتظارات سنگین والدین هستند. تحقیقات نشان میدهد که آنها مانند فرزندان اول اعتماد به نفس بیشتری دارند، خوش بیان هستند و احتمالاً بیش از بچههای دیگر از تخیل خود استفاده میکنند. گرچه آنها پرتوقع نیز هستند، از انتقاد متنفرند و ممکن است غیرقابل انعطاف و کمالگرا باشند.
بیشتر بخوانید: تفکر خارج از چارچوب چیست؟
یکی از خصیصههای منفی این افراد سرسختی و خشونت شدید آنهاست. کمی کینهای و پرتوقع هستند و معمولاً از قبول اشتباهاتشان سر باز میزنند. به هیچ وجه انتقادپذیر نیستند. در برابر دیگران افرادی بسیار حساس و نفوذ پذیرند که احساساتشان خیلی زود جریحهدار میشود .
بعضی افراد مشهور که تک فرزند بوده اند عبارتند از: فرانکلین دلانو روزولت، لئوناردو داوینچی.
شخصیت دو قلوها
از آن جا که دو قلوها وضعیت برابری دارند و برخورد مشابهی با آنها میشود در اغلب موارد به هم شباهت دارند.